داستانی از بحار الانوار9


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



نظرتون درباره وبلاگ؟

کد ِکج شدَنِ تَصآویر

. . . . کد کج شدن . . . . . . . کد نمایش افراد انلاین . . .

جاوا اسكریپت

. . . کد نشاگر موس . .

کد بارش برگ های قرمز و زرد

. . . کد بارش برگ . . .
داستانی از بحار الانوار9
نویسنده : محمد ذوالقدر
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393

اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد:

روزى با فاطمه محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيديم ، ديديم حضرت به شدت گريه مى کند.

گفتم :

پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله ! چرا گريه مى کنى ؟

فرمود:

يا على ! آن شب که مرا به معراج بردند، گروهى از زنان امت خود را در عذاب سختى ديدم و از شدت عذابشان گريستم . (و اکنون گريه ام براى ايشان است ).

زنى را ديدم که از موى سر آويزان است و مغز سرش از شدت حرارت مى جوشد.

زنى را ديدم که از زبانش آويزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوى او مى ريزند.

زنى را ديدم ، گوشت بدن خود را مى خورد و آتش از زير پاى او شعله ور است .

و زنى را ديدم دست و پاى او را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط است .

زنى را ديدم از پاهايش در تنور آتشين جهنم آويزان است .

زنى را ديدم ، از سر خوک و از بدن الاغ بود و به انواع عذاب گرفتار است .

و زنى را به صورت سگ ديدم و آتش از نشيمنگاه او داخل مى شود و از دهانش بيرون مى آيد و فرشتگان عذاب عمودهاى آتشين بر سر و بدان او مى کوبند.

حضرت فاطمه عليهاالسلام عرض کرد:

پدر جان ! اين زنان در دنيا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنين عذاب مى کند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

دخترم ! زنى که از موى سرش آويخته شده بود، موى سر خود را از نامحرم نمى پوشاند.

و زنى که از زبانش آويزان بود، بدون اجازه شوهر از خانه بيرون مى رفت .

و زنى که گوشت بدن خود را مى خورد، خود را براى ديگران زينت مى کرد و از نامحرمان پرهيز نداشت .

و زنى که دست و پايش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس اهميت نمى داد و نماز را سبک مى شمرد...

و زنى که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود، او زنى سخن چين و دروغگو بود.

و اما زنى که در قيافه سگ بود و آتش از نشيمنگاه او وارد و از دهانش خارج مى شد، زنى خواننده و حسود بود.

سپس فرمود:

واى بر آن زنى که همسرش از او راضى نباشد و خوشابحال آن زن که همسرش از او راضى باشد.




:: برچسب‌ها: داستان بحارالانوار , عاقبت زنان این چنین ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان وبلاگ رسمی محمد ذوالقدر و آدرس mohammad1998new.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 28
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 6
:: بازدید ماه : 294
:: بازدید سال : 430
:: بازدید کلی : 31342

RSS

Powered By
loxblog.Com